...
بعدازعمل يکساعت تو ريکاوري بوديم،همش منتظربودم دوباره ببينمت وقتي رفتم تو بخش و اوردنت از ذوق گريه ميکردم گذاشتنت کنارسينم تا شير بخوري اما چون ميمي مامان نوک نداشت تو نتونستي مک بزني و گرسنه بودي اما گريه نميکردي اونشب مامان جن بهت قند داغ داد تا صبح خوابيدي،واااي نميدوني باباجون چقد خوشحال بود البته همه خوشحال بودن،باباجون هم همش در گوشم ميگفت ممنونم ازت!!خداروشکر زردي نداشتي و احتياجي به بستري نبود و خونواده سه نفره مابه خونه برگشت
نویسنده :
مامانش
15:54